من همتم بلند است
مصاحبه پژوهشگران برنامه آفاق با خانم زکیه هزارهای دانشجوی نخبه افغانستانی در دانشگاه شیراز
در یک ملاقات مجازی با خانم هزارهای به گفتگو نشستیم و ایشان از تجربیات زندگی و تحصیل خود در ایران برای ما تعریف کردند.
خلاصهای از این گفتگو را میتوانید در روزنامه شرق بخوانید
«من در شیراز به دنیا آمدم. حدوداً 34 سال پیش پدر و مادرم به ایران آمدند، همان زمان که شوروی به افغانستان رفته بود و جنگ در افغانستان بود. خانواده ما، خانواده پرجمعیت و شلوغی است. پدرم کارگر بودند که البته الآن دیگر کار نمیکنند و ناتوان هستند. خانواده صمیمی و گرمی هستیم. زندگی در ایران به خاطر وجود امنیت، چیزی که ما از آن در افغانستان عزیز محرومیم و زبان مشترک خوب است. همچنین به دلیل یکسری مسائل مذهبی که هست زندگی برای شیعیان در ایران مناسب است و نیز سطح تحصیل در اینجا خیلی بهتر از افغانستان است. این موارد علاقهمندی من برای ادامه تحصیل و زندگی در ایران را بیشتر میکند. بنده علاقه زیادی به زندگی در ایران دارم به دلیل خاطراتی که هست و به دنیا آمدنم و عمری که در اینجا گذراندهام و همچنین دوستان و فعالیتهای گروهی که دارم. البته محدودیتهایی هم وجود دارد و از سختیهایی که همه مهاجران افغانستانی بیان میکنند: وجود مشکلات بانکی، اقامتی، بیمه و اینجور مسائل که واقعا مهم هستند اما چالش اصلی من چیز دیگری است.»
- چالش اساسی شما چیست؟
ببینید مسائل مالی و پرداخت شهریه از جمله مسائلی است که برای دانشجویان افغانستانی همیشه مطرح بوده اما این، موضوع مهم زندگی من نبوده است. پدرم کارگر بودند و خودم کار میکردم و درس میخواندم و هزینههای تحصیلی و شهریهام را پرداخت میکردم و روزگار دانشجویی سختی هم داشتم اما مسئله خیلی مهمی که برای من وجود داشته و اولویت دارد، دید سنتی و متعصبانهای است که برای تحصیل دختران در خانواده و اقوام من هست. با وجود اینکه خیلی از مهاجرین افغانستانی برای تحصیل دختران خود سطح آگاهی خوبی پیدا کردهاند اما تحصیل دختران در اقوام و وابستگان ما یک تابو بوده و هست.
در واقع اولین کسی که در اقوام و مهاجرین افغانستانی اطراف ما تحصیل کرده و از کلاس پنجم ابتدایی بالاتر رفته و به دانشگاه رسیده است، بنده هستم. به خاطر اینکه اجازه تحصیل به دختران در اقوام ما داده نمیشود و هیچ نوع حمایت و کمکی برای تحصیل آنان وجود ندارد. من همیشه برای درس خواندن تحتفشار خیلی خاصی بودم. بحثهای فیزیکی اعم از زد وخوردهایی که از طرف پدرم برای ممانعت از تحصیل داشتم که پنجاه درصد آن به خاطر صحبتها و دخالتهای اقوام و نزدیکان در تحصیلم بود که فشاری بر پدرم میآوردند و حتی به خاطر این مسائل بین دوره راهنمایی تا دبیرستانم یک وقفه دو ساله افتاد و همچنین در همین دوره لیسانسم وقفهی یک سالهی دیگری افتاد. در حقیقت مسائل مالی همیشه در اولویت بعدی برایم مطرح میشد.

- شما چطور توانستید این مشکلات را پشت سر بگذارید؟
هیچ وقت از تلاش برای تحصیل دست برنداشتم، حتی شده همه فشارها را تحمل میکردم و روی ادامه تحصیلم پافشاری میکردم که درس بخوانم. همچنین با حمایت مادرم که ایشان دلسوزانه من را حمایت میکردند و با پدرم صحبت میکردند که رضایت بدهند تا من درس بخوانم. چالش بعدی من، همین وضعیت مالی است که برای همهی مهاجرین افغانستانی این مشکل وجود دارد. برای ما که با کنکور وارد دانشگاه میشویم و مجبوریم که شهریه بپردازیم این مسئلهی خیلی مهمی است. مسئله سومی که برایم مطرح بوده، این است که ما آیندهی خاصی در ایران نداریم. البته از مهاجران افغانستانی کسانی هستند که تاجر هستند یا کارهای تولیدی انجام میدهند اما خیلی از افراد نمیتوانند در حوزه علاقهمندیهایشان کار کنند. من علاقهمندم در حوزهای که دوست دارم تحصیل کنم و شانس برابری با دانشجویان ایرانی داشته باشم و بتوانم ظرفیتها و توانمندیهایم را بسنجم.
- خانم هزارهای شرایط اقامت شما در ایران چگونه است؟
ما کارت آمایش داریم. من برای رفتن به دانشگاه مجبور شدم تغییر وضعیت بدهم و کارتم را باطل کرده و تبدیل به پاسپورت کنم که نتوانستم این فرآیند را کامل طی کنم چون پدرم هم یکی دو سالی بیمار شدند و نتوانستند به افغانستان بروند. کنسولی دانشگاه هم یک فرصتی به من داد که هر وقت که بتوانم مدرک لازم را تهیه کنم و پاسپورت بگیرم. البته چون من شرایطم خاص بود و میدانستم که هر آن ممکن است من را از دانشگاه بیرون بکشند و دیگر اجازه تحصیل نداشته باشم و شاید نتوانم فارغ التحصیل شوم و با آنها این مسائل را مطرح کرده بودم، فشار خیلی خاصی از این بابت به من نیاوردند.
- اگر یک نفر کارت آمایش خود را باطل کند و پاسپورت بگیرد بعد از آنکه درسش تمام شد، باید چه کند؟
من این فرآیند را طی نکردهام و دقیق نمیدانم ولی فکر میکنم بعد از فارغالتحصیلی کارت آمایش را برمیگردانند یا پاسپورت دانشجویی را به پاسپورت عادی تبدیل میکنند.
- دانشجویان افغانستانی معمولاً 80 درصد شهریه را پرداخت میکنند، شما شرایطتان چگونه است؟
ما هم 80 درصد شهریه را پرداخت میکردیم. از ترم اول چون افغانستانی بودیم تغییر وضعیت تحصیلی زدند و تبدیل به نوبت دوم و مجبور به پرداخت 80 درصد شهریه شدیم. من از پدرم هیچ پولی برای تحصیل نگرفتم.
- شما دوست دارید چه شغلی داشته باشید؟
من بیشتر حوزه پژوهش و تحلیل را دوست دارم و میخواهم در آینده استاد دانشگاه یا معلم مدرسه بشوم؛ معلم دوره ابتدایی. چون به نظرم در تدریس یک نشاط، هیجان و تحولی هست که آدم را از زندگی روزمره جدا میکند.
کلاً من این نگاه را دارم که اگر روزی قرار باشد تدریس کنم متکی به درآمد تدریسم نباشم و کسبوکار دیگری بلد باشم. برای همین در کلاسها و دورههای مهارت افزایی مختلفی شرکت کردم. از دوره آموزش پریمیر و فتوشاپ بگیر تا کاشت سبزی و گیاهان دارویی و … 11 گواهینامه از این دورهها دارم.
من در حال فارغالتحصیلی از مقطع لیسانسم و به دنبال کار هم گشتم اما چون شناسنامه و مدرک ندارم، متأسفانه هیچ جا به من کار نمیدهند حتی کارهای ساده مثلاً کار در فروشگاهها تا کار کردن بهعنوان منشی در سالنهای آرایشی چون مدرک ندارم و فکر میکنند قاچاقی وارد شدم و اعتماد نمیکنند. اگر سرمایه داشته باشم میتوانم کارآفرینی کنم چون خدا را شکر همتم بلند هست و میتوانم هم خودم کار کنم و هم برای دانشجویان افغانستانی شرایط کار را مهیا کنم. امیدوارم سیاستگذاریهای خوبی صورت بگیرد و مشکلات کسبوکار برای جوانان ایرانی حداقل حل بشود برای افغانستانیها در ایران که امیدی ندارم.
- رشته شما چیست؟
رشتهام و علاقهام علوم سیاسی بوده است و خوشبختانه در همین رشته قبول شدم. هیچ کلاسی برای کنکور نرفتم و با رتبهام در دانشگاه تهران هم قبول میشدم اما به خاطر سختگیریهای پدرم مجبور شدم در شیراز بمانم که البته دانشگاه شیراز خیلی خوب هست و از این بابت خدا را شاکرم.
- در رابطه با فعالیتهای دانشجوییتان برای ما صحبت کنید.
از همان سال اولی که وارد دانشگاه شدم آقای دکتر ابراهیم عباسی یکی از اساتیدمان، پیشنهاد ایجاد نشریهای در مورد شهر یا محل تولدمان و … را در کلاس به همه دادند و من هم علاقهمند شدم. در سال 95-96 درخواست ایجاد نشریه را ثبت کردیم و چند ماه طول کشید تا فرآیند مجوزدهی از طرف وزارت علوم طی شود. پس از آن با همفکری دوستان دانشجویمان، اسم نشریه را الکین گذاشتیم.
نشریه الکین نشریه مستقل دانشجویان افغانستانی دانشگاه شیراز است. در واقع اولین نشریه دانشجویان غیر ایرانی در دانشگاه شیراز محسوب میشود. ما پس از راهاندازی نشریه، درخواست ایجاد یک کانون برای دانشجویان افغانستانی دادیم که موافقت نکردند و گفتند برای ایجاد کانون دانشجویان غیرایرانی، باید با بقیه دانشجویان غیرایرانی که در دانشگاه هستند مثلاً دانشجویان پاکستانی، عراقی و … سهیم بشوید که این کار را هم انجام دادیم اما پس از 7 و 8 ماه انتظار باز هم نتیجه بررسیشان منفی بود و با ایجاد کانون برای دانشجویان غیرایرانی موافقت نکردند. البته قبلا هم زمانی که به خاطر جشنواره تیتر 11، تهران بودیم و دانشجویان افغانستانی از مسئولین وزارت علوم در این باره سوالاتی داشتند پاسخ آنان منفی بود، امید زیادی برای ایجاد کانون نداشتیم. معاونت فرهنگی دانشگاه شیراز حتی با مسئولیت خودشان مجوز برگزاری جلسهای با کارشناسان اداره امور اتباع شیراز و یک اکران فیلم را هم دادند و ما توانستیم اینگونه درخواستهایمان را نیز در دانشگاه شیراز برگزار کنیم اما درنهایت از کانون خبری نشد. به نظرم بیشتر گره این کار در جای دیگری بود نه خود معاونت فرهنگی دانشگاه و طی صحبتهایی که با افراد مختلف در فرآیند گرفتن مجوز داشتم، متوجه این مسئله شدم. در هر حال ارگانهای مختلفی باید موافقت میکردند.

- در مورد جوایزی که برای نشریه کسب کردید توضیح بدهید.
جوایز متعددی برای نشریه الکین دریافت کردیم. سال 97 در دومین جشنواره نشریات دانشجویی دانشگاه شیراز رتبه برگزیده و شایسته تقدیر ویژه در بخش نشریات منتخب معاونت دانشجویی و فرهنگی دانشگاه شیراز، رتبه دوم در بخش نشریه اولیهای عمومی، شایسته تقدیر در بخش نشریات سیاسی، رتبه اول در بخش مقاله فرهنگی، رتبههای دوم و سوم در بخش مقاله اقتصادی، رتبه شایسته تقدیر در بخش مقاله اجتماعی را کسب کردیم. بعد از این جوایز در جشنواره سراسری نشریات دانشجویی وزارت علوم و وزارت بهداشت تیتر 11 در سال 1398 شرکت کردیم. در آنجا رتبه اول در نشریات فارسی دانشجویان غیرایرانی در بخش نشریات برگزیده را به دست آوردیم. این یک جشنواره ملی است. جدای از اینکه مدیرمسئول، صاحبامتیاز و سردبیر، خودم هستم اما دوستان هیئت تحریریه زحمات زیادی کشیدند و متنهای خوبی ارسال کردند که توانستیم در همان شمارههای ابتدایی نشریه که شمارههای 1 و 2 بودند، این جوایز را کسب کنیم. البته ما هیچوقت منبع مالی نداشتیم همیشه خودم همه هزینهها را پرداخت میکردم و حتی یک ریال از افراد به خاطر حق عضویت و این موضوعات نگرفتم چون میدانستم همه دانشجو هستیم و خودم کار کردم و پرداخت کردم و از دانشگاه در قسمت خانه نشریات هم، خانم مهندس حمیده سیاح پور به خاطر نگاه ویژهای که به نشریات دارند، بابت راهنماییها و حمایتهای مالی و معنوی که همیشه از ما کردند، سپاس گذاریم و مدیون راهنماییها و دلسوزیهای ایشان هستیم.
در سال 1399 در سومین جشنواره نشریات دانشجویی دانشگاه شیراز که هر 2 سال برگزار میشود نیز، بنده 6 تا جایزه خودم در حوزه نشریات اعم از نشریه الکین و دیگر نشریاتی که برایشان متن نوشته بودم، گرفتم و 6 تا جایزه هم متعلق به کلیت نشریه الکین و اعضای هیئت تحریریه بود که به دست آوردیم. در این جشنواره رتبه شایسته تقدیر ویژه و منتخب معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه شیراز، رتبه دوم بخش نشریات سیاسی، رتبه شایسته تقدیر بخش نشریات عمومی، رتبه سوم بخش مقاله سیاسی، رتبه سوم بخش سرمقاله و یادداشت، رتبه سوم بخش مقاومت، شهادت، دیپلماسی – مصاحبه در بخش ویژه، رتبه اول بخش مقاومت، شهادت، دیپلماسی – مقاله در بخش ویژه و رتبه شایسته تقدیر بخش مقاله سیاسی را کسب کردیم.
در سال 1400 هم رتبه سوم در نشریات فارسی دانشجویان غیرایرانی در بخش نشریات برگزیده در دوازدهمین جشنواره سراسری نشریات دانشجویی وزارت علوم و وزارت بهداشت تیتر 12 را کسب کردیم و تا اینجای کار این رتبهها و جوایزی هست که نشریه و اعضای تحریریهاش دارد. اعضای تحریریه نشریه الکین، اکثراً از دانشجویان خارج از دانشگاه شیراز هستند. از دانشگاه تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاههای افغانستان مثل انیستیوت علوم صحی فارابی کابل و دانشگاه کابل، دانشگاه ابن سینا کابل و …، دانشگاه خوارزمی، دانشگاه کاشان، دانشگاه مشهد، دانشگاه شهید باهنر کرمان، دانشگاههای جامعه المصطفی قم و مفید قم، دانشگاه حکیم سبزواری، دانشگاه یزد، دانشگاه پیام نور کرج، دانشگاه بینالمللی اهل بیت (ع) تهران، دانشگاه آلمان، دانشگاه ترکیه و … و دانشجویان افغانستانی دانشگاه شیراز عضو هیئت تحریریه داریم.
- با این دانشجویان چگونه ارتباط گرفتید؟
ما فراخوان زدیم و در شبکههای اجتماعی مختلف منتشر کردیم. چون من روحیه خوبی برای کار تیمی دارم خیلی خوب توانستم نشریه را مدیریت کنم و ارتباط دائمی با دوستان تحریریه داشته باشم. در دوره دبیرستان هم در بخشهای فرهنگی مدرسه فعالیت فرهنگی میکردم. دانشگاه شیراز در سال 98 دومین نمایشگاه صنایع دستی و تولیدات دانشجویی چرتکه 2 را برپا کرد که ما در آنجا غرفه دانشجویان افغانستانی را ایجاد کردیم و رتبه اول را در میان غرفهها کسب کردیم. برای ایجاد این تیم هم، ما فراخوان دادیم و اعضای تیم دور هم جمع شدیم و از غذاهای سنتی افغانستان، صنایعدستی و لباسهای سنتی و … در این غرفه خیلی استقبال شد.
- اگر هم از دانشجوهای ایرانی در این جشنواره غرفه داشتند و هم از کشورهای دیگر شما ترجیح میدادید با ایرانیها رقابت کنید یا با خارجیها؟
این نمایشگاهی هست که دانشگاه با سبک و سیاق مشخص خود آن را برگزار میکند و من بیشتر دوست دارم با آن طیف از دانشجویانی که بیشتر هستند رقابت کنم و تواناییهای خودم را بسنجم و اینطور نباشد که ما را جدا کنند. حداقل برای من که در اینجا به دنیا آمدم تمایزی قائل نشوند. من خیلی دوست دارم با کسانی که توانمندتر هستند رقابت کنم و واضح است که ایرانیها در برپایی غرفهها بیشتر توانمند هستند چون تجربه و امکانات بیشتری دارند ولی اگر خود دانشگاه بخشهای ایرانی و غیرایرانی را جدا کند، در قسمت غیرایرانی باید شرکت کنیم. البته در این نمایشگاه تمامی غرفهها کنار هم بودند و رقابت کردند و بخش جداگانهای نداشتیم.
- بهعنوان دانشجوی افغانستانی در دانشگاه، ارتباط اساتید و دانشجوهای غیرافغانستانی با شما چطور بود؟
برخورد اساتید که خیلی خوب بود. آقای دکتر ابراهیم عباسی که در دانشگاه تهران درس خوانده و در هرات هم تدریس کرده بودند و استاد فوقالعادهای هستند به ما میگفتند شما عموزادههای ما هستید. خیلی به ما اهمیت میدادند. رفتار بقیه اساتید هم همین طور بود. ارتباط دانشجویان هم با ما خیلی خوب بود، هم در بخش علوم سیاسی هم در بخش حقوق. من با حقوقیها در چند درس همکلاسی بودم و رفتار مناسبی داشتند. دوستان دانشگاهی خوبی دارم که همیشه من را تشویق میکردند و به من روحیه میدادند. دوستانم در مقاطع بالاتر از من که ارشد و دکتری در دانشکده بودند، در تصحیح پژوهشها و مقالات و تکالیفم به من کمک میکردند.
- اگر کسی بخواهد از افغانستان به ایران بیاید به او چه پیشنهاد و توصیهای میکنید؟
اول اینکه توصیه میکنم حتماً به ایران بیاید و در دانشگاههای دولتی درس بخواند و تا جایی که بتوانم راهنماییاش میکنم. کلاً شمارهی عمومی من، در دسترس همه هست که بتوانم اگر در رابطه با شرایط تحصیل و موضوعات دانشجویی برای شخصی سؤالی باشد، توضیح بدهم و کمک کنم. الآن در حال فارغالتحصیلیام و حدوداً یک سالی میشود که در حوزه مهاجرین در شیراز فعالیت میکنم. یک پیج اطلاعرسانی به اسم مردمی مهاجرین فارس ایجاد کردیم و در آنجا اخبار مربوط به مهاجرین و بورسیههای تحصیلی و مصاحبه و … را اطلاعرسانی میکنیم.
- خانم هزارهای آیا با خودتان فکر کردید که کاش یک برنامهای برای دانشجویان بینالمللی وجود داشت که به ایرانیها نحوه ارتباطگیری با غیرایرانیها را آموزش میداد یا فرهنگ دانشجویان غیرایرانی را به آنها معرفی میکرد؟
بله. برای همین ما درخواست ایجاد کانون دادیم. من در دانشگاههای کشورهای دیگر دیدهام که بهترین دانشجوهای خارجی معرفی میشوند و این ضعف را در دانشگاه احساس کردم و درخواست یک کانون یا انجمن برای غیرایرانیها را دادیم.

- در واقع هدف از ایجاد کانون دقیقاً چه بوده است؟ میخواستید به دانشجوهای افغانستانی مطالب و خدماتی ارائه بدهید یا برای دانشجوهای ایرانی آگاهی بخشی کنید؟
من نگاهم، نگاهی سلسلهای و دورهای بود. مثلاً اول یک کانونی ایجاد کنیم و برنامههایی در مورد افغانستان یا وبینارهایی در مورد مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی افغانستان برگزار کنیم. بعد از آن جشنوارهها و کارهای مختلفی از این دست را انجام دهیم و بعد ارتباطگیری با اساتید و دانشجویان بینالمللی و شبکهسازی با آنها موضوعی بود که میخواستیم پلهپله جلو برویم و این کانون فقط محدود به دانشجویان بینالمللی دانشگاه شیراز نباشد. مثلاً ما در این پیجی که داریم، در رابطه با بورسیههای تحصیلی مختلف، از تجربیات دانشجویانی که بورسیه شدند، تولید محتوا میکنیم یا کسبوکارهای مهاجرین مخصوصاً مهاجرین شیراز را معرفی میکنیم و یا با مهاجرین موفق مصاحبه میکنیم و یا به مناسبتهای مختلف تولید محتواهای مناسبتی داریم که بیشتر در محور خانواده و ازدواج آسان است و به نظر من یکی از بحرانهای اصلی و اساسی در بین مهاجرین افغانستانی است. اگر اجازه تشکیل کانون به ما میدادند، دست ما برای فعالیت بازتر بود اما متأسفانه موافقت نکردند.
- چون گفته بودید دوست دانشجویی در آلمان دارید اگر بخواهید ارتباط دانشگاههای ایران با دانشجویان بینالمللی را با دانشگاههای دیگر در سایر کشورها مقایسه کنید چه نکتهای به ذهنتان میرسد؟
من البته نظر خودم را میگویم و ممکن است دانشگاههای دیگر مثل علامه یا دانشگاه تهران در ارتباطگیری با دانشجویان بینالمللی خیلی فوقالعاده عمل کنند ولی دانشگاه ما نه. این را از تجربیات دوستانم در دانشگاههای تهران میگویم. ما در واقع با ایجاد کانون میخواستیم یک تونل در این عرصه بزنیم و دانشجویان افغانستانی را بیشتر معرفی کنیم که نشد. حتی یکی دو سال پیش، با کمک دانشجویان افغانستانی دانشگاه شیراز یک درخواستی را نوشتم و امضا کردیم تا تخفیفهایی را برای شهریه و جلب حمایت مالی در پرداخت آنها از دانشگاه داشته باشیم و برای به دست آوردن نتیجهای بهتر نامهای از طرف بنیاد حمایت از محصلین افغانستانی، خانم دکتر مودودی لطف کردند و ضمیمه درخواستمان کردند اما آن هم فایدهای نداشت. ما این درخواست را دادیم که دانشجویان افغانستانی که معدلشان خوب هست و از لحاظ مالی تحتفشار هستند یک تخفیف ویژهای در شهریه داشته باشند مثل دانشگاه فردوسی مشهد اما دانشگاه شیراز همکاری و همراهی چندانی نکرد و هیچ پاسخی از ریاست دانشگاه دریافت نکردیم.
- مگر در دانشگاه علامه و تهران چه چیزهایی هست که میگویید اوضاع آنجا بهتر است؟
ببینید در آنجا دانشجویان راحتتر فعالیت میکنند. مثلاً من در دانشگاه درخواست اکران یک فیلم داده بودم فیلم «رفتن». اکران این فیلم را در سالنی در دانشکده داشتیم. یک نشست برای بیان مشکلات دانشجویان و مهاجرین افغانستانی که با اداره امور اتباع شیراز هم صحبت کردیم و از آنجا هم کارشناس فرستادند. دانشگاه بستر خیلی خوبی برای اینگونه فعالیتها هست. حالا با اینکه درخواست ما اکران یک فیلم ساده بود، چند هفته صبر کردیم تا حراست دانشگاه به ما اجازه اکران بدهد. معاونت فرهنگی دانشگاه انصافاً خوب بود و با مسئولیت خودشان اجازه این فعالیتها را به ما میدادند با اینکه ما هنوز کانون هم نداشتیم.
- در این برنامهها دانشجویان ایرانی هم شرکت میکردند؟
بله. من دوستان خوب ایرانیام را در این جلسه و در جشنواره غرفهها پیدا کردم. دانشجویان حقوقی و روانشناسی ایرانی هم آمده بودند و برایشان اکران فیلم از طرف دانشجویان افغانستانی جالب بود و از آن استقبال ویژهای شد.